این مطلب یک تراوش ذهنی روزمره و شخصی است.
دیروز بعد از مدت ها توانستم آرشیو هایم در کامپیوتر قدیمی رومیزی خانه را ببینم و در این فولدر گردی یک فایل متنی با عنوان این جا جهان سوم است پیدا کردم، فکر می کنم خیلی از شما آن وقت ها آن را خوانده باشید.
امروز هم اتفاقن روی میز یکی از همکاران مترجمم یک کتاب با عنوان فرهنگ تجارت بین الملل (انگلیسی – آلمانی – فارسی) دیدم، ما در دانشگاه یک درس 3 واحدی تجارت بین الملل داشتیم،یادم می آید یکی از سخت ترین درس های دوره لیسانسم بود و یکی از بهترین و سخت گیرترین اساتید دانشکده هم تدریسش می کرد و همه این عوامل دست به دست هم داده بودند تا من خوب تجارت بین الملل را بخوانم و یاد بگیرم.
و حالا بعد از گذشت 5 سال غیر از دو سه اصطلاح هیچ چیزی از آن درس یادم نمی آید.
ما حصل این دو اتفاق در دو روز پشت سر هم اضافه کردن یک بند به همان مطلب این جا جهان سوم است، شد.
جهان سوم جایی است که پول بیت المال و جیب پدر آدم ها و وقت و انرژی اشان صرف این می شود که (بعضن :D) عده ای با وصف پوست خر را کندن درس هایی را بخوانند که بعد از گذشت 5 سال فقط اسم آن ها را به یاد بیاورند.
خدا می داند که چند تایمان، چندین تا از این درس ها را خوانده ایم و چقدر هزینه صرف آن شده است که هیچ جا به دردمان نخورد هیچ، به یادش هم نیاوردیم.
توی علوم تجربی این داستان کمتره
بله موافقم، ولی کلا منظورم به تربیت دانشجویی که قرار نیست واقعن کارشناس اون رشته ای باشه که توش درس خونده، یا اصلن کارشناس باشه.
اصل قضیه مال سرفصلهای اشتباه طراحی شده دروس در آموزش عالیست نیت تعمدی در کارشناس نشدن نیست
اعتراف به جا و خوبی بود. آورین
چاکریم
پسر عمه ای داشتم که هنگام کنکور در تشویق من به درس خواندن بیشتر و در مقابل بی اعتبارخواندن مدرک و مباحث درسی آن از طرف من این جمله معروفش را بروز داد:
"اگه هیچ جا به درد نخورد روز خواستگاری خوووووووووووووب به درد می خوره.واسه من که جواب داد!!!!!!!!!"
یکی از مواد لازم خواستگاری های امروزی شده کلن !