کوکتل

30 سال دارم، عاشق دانستنم و هزار بار افسوس که دانسته هایم کیف دستی ام را هم پر نمی کند.

کوکتل

30 سال دارم، عاشق دانستنم و هزار بار افسوس که دانسته هایم کیف دستی ام را هم پر نمی کند.

به بهانه روز تولد

نظریه انتخاب طبیعی که داروین آن را در حین مطالعه پیرامون نظریه فرگشت (تکامل تدریجی) ارائه نموده، صحبت از روند ایجاد تغییر در موجودات زنده می کند تغییراتی که در طول زمان باعث می شوند انواعی که با محیط ناسازگارند، حذف شوند و انواعی که تغییراتشان آن ها را با محیط طبیعی سازگارتر کرده است، جای آن ها را بگیرند. امروز با یک دورن کاوی روز تولدی مصداق های این انتخاب طبیعی را در بسیاری از عقاید و نظراتم پیدا کردم و هر چند این روند سازگاری اعتقادات با شرایط در مواقعی حرکت مثبت و مفید رو به جلو تلقی می شود ولی متأسفانه بیشتر مشکلات انسان از آن جا شکل می گیرد که می خواهد رنگ جماعت به خود بگیرد و با محیط همسو شود و بر خلاف ادعاهایش حتی وضعیت ارادی و خودآگاهش کمتر پیش می آید که در موقعیتی خاص که می طلبد جور دیگر فکر کنیم بر سر عقیده امان بمانیم. درست همین جاست که انسان های خاص و قوی و محکم و با اراده از دیگران جدا می شوند. انسان هایی که سال ها برای آن که چگونه بیاندیشند و چطور زندگی کنند فکر کرده اند و برای اینکه چه کسی باشند برنامه ریخته اند و اصلاً من اشان برای خودشان تعریف مشخصی دارد.

الآن که خوب به این 27 سال فکر می کنم همیشه دوست داشتم جزء این دسته باشم ولی هیچ وقت نبودم. هنوز تعریفی که از خودم دارم خیلی جاها نقص دارد و کامل نیست و هنوز شاید خیلی نمی دانم که می خواهم که باشم ولی آرزویم این است که زودتر از این بلاتکلیفی بی خودی رها شوم . تا بعد ببینم می شود رویش حسابی کرد یا نه !

نظرات 4 + ارسال نظر
ابی چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ق.ظ

تولدت مبارک

سایبون دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ

گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی
گفتا که نیک بنگر ، شاید رسیده باشی!!!!!!!!!!!!
شاید روزی رفتن همان رسیدن باشد.

صفر چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:00 ب.ظ

فرصت‌هایی داشته‌ام. بارها و بارها آزموده‌ام.
زندگی را چون عضوی کمیاب به درون خویش بخیه زده‌ام،
و با احتیاط، با تزلزل، چون چیزی کمیاب گام برداشته‌ام.
کوشیده‌ام خیلی نیاندیشم. کوشیده‌ام طبیعی باشم.
کوشیده‌ام در عشق کور باشم، چون زنان دیگر،
در بسترم کور باشم؛ با دلبر عزیز نابینایم .
و در تاریکی غلیظ در جستجوی چهره‌ای دیگر نباشم

صفر چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:41 ق.ظ

آدمهای حاشیه نشین همیشه اسطوره های ما بودن.حاشیه نشینی هم از طرد جامعه انسانی و سر خوردگی فردی می آید.یک خرده این تلقی من از حاشیه و متن با نوشته های ابتدایی مطلب شما نمی خونه.
کجارو باید ترمیم کرد؟

شاید این نوع حاشیه نشینی بر اساس باورهای عام انسانی باشد که توسط عده ای که اون زمان به لحاظ کمی اکثریت بوده اند به وجود آمده، هر چند در کنکاش های شخصی ام کمتر به آدم های برجسته و تأثیر گذار حاشیه نشین برخورده ام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد